جزیره

درون من جاییست

....

....

....

....

....








که تنهایی در آن زندگی میکنم

رویای خدا-۱۵

میان این برهوت

این منم

من مبهوت...


چشمام پر از جذر و مده.تنم.نفسم.صدام.لباس های تو چمدونم.کتاب های آواره م.همه بوی غربت گرفته.بوی تنهاییم داره زیاد میشه.

خدایا... 

دلم پر از آهه

پناهمی هنوز؟



پروا...

خدایا !

...

رها کن این پرنده ی آسمان ندیده را...

رویای خدا-۱۴

  • جای بوسه ت هنوز روی پیشونیمه. خیسیش .نرمیش . عشقش . آخ...

  • گرماش همه ی وجودمو سوزوند .لرزوند . تنم طاقت این گرما رو نداشت.آخه تو این فاصله ها خیلی ضعیف شده .


  • نمیذارم هیچوقت رطوبت نفست از روی صورتم بره. بوی نرگس تازه میدی .غنچه های اول زمستون. زیر نم نم بارون


  • خدایا. تنهام نزار