می خندم
به همه ی آرزو هایم
و
خواب
سهم آرزو های من
مال خودت
امشب را
آسوده باش
میدانی؟
جای خالی نیست که پر شود
...
جای سوختگیست
که با نشستن
کسی
دردش زیاد تر می شود
هر چند که رنگ و بوی زیباست مرا
چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا
معلوم نشد که در طربخانه ی خاک
نقاش ازل بهر چه آراست مرا
پرنده ای که توی قفس به دنیا بیاد
چشماش،بال هاش،دنیاش ...
تنها قد یه قفس باشه
وقتی با بزرگی آزادش کنن
تو این دنیا چی میشه؟!...
درون جهنم زمانت
در این سیاهی زمینت
خدایا
چقدر بسوزم
تا تو
دمی
از هوای آسمانت دهی
پری از فرشتگانت دهی
...
اندکی
آب و نانم دهی!
سخته
نمیتونم
دیگه نمیتونم با خودم بجنگم.
از ترس اعتراف دیگه حتی دست به قلم نمیزنم.اصلا سمت دفتر نمیرم.اینجا نمیام.حرف نمیزنم. ۲روزه تو اتاقم نمیام.همینجوری پیش برم باید از خونه و شهر هم برم.
قبول کردم.نمیتونم باهات قهر کنم خدا.الکی میگم قهرم.اما تا دلم تنگ میشه یواشکی تو دلم باهات حرف میزنم.تا اعصابم خورد میشه تو دلم خودمو میندازم تو بغلت.وقت دلتنگی سر رو شونه هات میزارم و به خودم میگم باهات قهرم.فقط میگم.حرفم با دلم یکی نیست.
چیزی که نباید میدیدم و دیدم.
ای روزا به این فکر نمیکنم.به هیچی فکر نمیکنم.
اما من برگشتم خدا.
به حرفام گوش کن...
کاش همیشه کوه بلند باشد و عشق من کوتاه!
کاش وقتی به تشنگی یکی پاسخ دادیم
روزی
اگر تشنه بودیم
گلی
خار وجودمان را از تشنگی برهاند.
نمیشود
و نشدن طریق ماست
دیگر تصمیم به مخفی نمودن
دلتنگی ها که نه
گلایه ها ندارم
همیشه تنهایم
چون تنها منم که وجود دارم
تنهایی درد است
و یک درد فقط یک درمان دارد
صد درد را هم فقط یک درمان است
مهم درمان است که
هرگز
کسی
نمی فهمد یعنی چه
مهم " کس" است که او هم باید بفهمد
حافظ میگوید صبور باش!
تا چه وقت؟
تا ابد؟