رویای خدا-۳


•    خدا جونم ! به هابیل من کمک کن ...

•    مدت  هاست که قصه ی هابیل و قابیل و خوندم و بارها برای هابیل گریه کردم و همیشه با خودم گفتم : "کاش قصه ی برادر کشی رو هیچ کس بلد نبود".


•    میدونی خدا جونم ،برادرکشی زشت ترین رسم تاریخه .آدم ها برادر کشی رو از قابیل یاد گرفتن و هی تکرار کردن و تکرار کردن و تو جلو شونو نگرفتی.کاش هیچ وقت این قصه رو براشون تعریف نکرده بودی. کاش هیچوقت نمی دونستن که این اتفاق ، افتادنیه.


•    دنیا پر از کشتن شده . پر از خون . پر از جنگ . پر از ...


•    شاید فرشته هات راست گفتن که این آدم رو خلق نکن. آدم ها روی زمین می جنگن و خونریزی راه میندازن . زمین تو پیش از ما پاک بود . ما آلودش کردیم .خدا جونم، ما رو ببخش.


•    بعضی وقت ها با خودم فکر می کنم هر آدمی درونش یه هابیل و قابیل داره و اگه هابیلش رو رشد نده و ازش دفاع نکنه و مراقبش نباشه ، قابیل حتما اونو خواهد کشت.


•    این جنگ رو هیچ کس نمی بینه. جنگ هابیل و قابیل که تو دلمون داره اتفاق میفته . تنها تویی . تنها توییی که میبینی.


•    خدا جونم ! به هابیل من کمک کن ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد