نشسته ام کنار یک غریبه که گه گاه سکوت مرا می جود سفر بخیر ای درختهای آشنا که دور می شوید
ای حس غریب
که کور میشوی
سفر بخیر
نشسته ام و فکر می کنم به یک بیابان آهبه یک نفس راه
...
آه
چقدر صندلی خسته است