تنها چیزی که آرومم میکرد رویاهای تو بود.
میون نفس های تب دارم اومدی و همه رو ازم گرفتی و یه مشت کابوس و جاش برام گذاشتی.
فکر کردی چشمام بسته بود؟.اما دیدمت.
دیدم چطور تو یه چشم به هم زدن زندگیمو ویرون کردی.
دستاتو خو ب میشناسم
خوب...
خداهستی؟
میشنوی؟
چرا روتو میکنی اونور؟
تو چشام نگاه کن
نگاه کن
...
ازت خیلی گله دارم.
اون دنیا....
گله کردم از تو گفتی که بساز چاره ی خود .....
سلام
خیلی وقته دلم برای خودم تنگ شده
برای اونی که بودم
تابلوئه هنوز وقت زیاد دارم
چند وقته واقعا یه جوریم
فقط نمیدونم