رویای خدا-۱۲


دردی دارم که هیچکسی رو براش گوش نیست.


دارم میلرزم.میبینی؟ ناخنم کبود شدن.  


یه نفس تو این نفس های حراسون که داره سینمو میشکافه آروم میکنه.گرمم میکنه


من برای این درد خیلی زودم ...


خدا جونم.حال دخترت بده . بیا بوسش کن خوب شه.


راضیم به هر چی که تو بهم دادی.

نرگس

جدیدا

مرا بوییده ای؟

...؟


خواهشا

۹ شب

بگذاردم بیرون

از له شدن

لای دفترت بیزارم...


رویای خدا-۱۱

  • در اینجا که منم چه کسی میداند که بودن همچون زیستن طاقت فرساست


  • آیا در این دنیا کسی هست بفهمد که در این لحظه چه میکشم؟

         چه حالی دارم

         چقدر زنده نبودن خوب است. خوب  خوب  خوب

         همه ی دنیا به خواب رفته است. چه شب خوبیست امشب .

         و من

    تنها

بیدارم



نمیدانم چه کاری دارم...

خیام نیشابوری

گر می نخوری طعنه مزن مستان را

بنیاد مکن تو حیله و دستان را

تو غره بدان مشو که می مینخوری

صد لقمه خوری که می غلام است آن را

رویای خدا-۱۰

خدایا از خیر اشرف بودن به مخلوقاتت گذشتم.


بال هامو بهم برگردون...




اشک شمع

در سرمایی
به بزرگی یک زمستان،
گرمی خُرد یک شمع
دلگرمی ست ......
تا به لبخند خورشید.

خدا کند که ببارم

از بس آسمان دلم ابریست
تمام خاطراتم

ن

م

ن

ا

ک

شده


رویای خدا-۹

•    هر وقت چشم باز کردم،چهار تا چوب جلوم بود که یکیشون از بقیه کوتاه تر بود و معلومم نبود که کدومه . و اگرم کوچیکه رو بکشم،اتفاق ها اون روز سهم منه.
   
•    خدایا،همیشه من؟؟؟
بعضی وقتا شک میکنم که نکنه همشون کوتاهن؟

•    من،اتفاق خوب میخوام

•    خدایا، اگه من، از تو،اتفاق خوب بخوام، بازم کوچیکه سهم من میشه؟؟

مرگ روز


این روز ها
بیداریم
تمام  خواب است
مبادا
فرشته ی راه گم کرده ام
از خواب های بی نشانم
راه باز کند
پرواز کند

این روز ها
نفس هایم
تمام ، وسعت پر های اوست
پرواز های شبانه ام
کار بال های اوست


زندگی ام

این روز ها
خواب پریدن است
شوق رسیدن است


مبادا

دستی
پر هایم را بریزد
مبادا
فرشته ام بگریزد
مبادا
...

سلام

باز دوباره سلام
نه ،

نمی گویم تمام معنی خود را به تو

و نمی گویم

کتاب لحظه هایم معنی تکرار تنهایی ام است

و تو
چیزی مپرس از اینکه شب هایم چرا اینقدر سرد و تیره است
مپرس از انتهای قلبی یخ زده
که من

هرگز نخواهم گفت در آنجا چه باقی مانده است

باز دوباره سلام
گرچه در اوج خداحافظی ام
باز

   دوباره

            سلام


ماه

می رفتم
 به دنبال ردپایی که جلوتر
 نشان راهم بود
 تا آخر باید می رسیدم
 رد پا ها جدا شدند
 یکی ، به دور می رفت
 یکی ، به ماه
 به دور رفتم کسی نبود
 به ماه گریختم
چه کم شده بود
 یکی داشت برای زمینی ها تند تند
ماه جمع می کرد
...

خسته

من دراین کوچه
به دنبال پری می گردم
که شکسته شده از بال دلم
!

پونه ها

•    آخ،گلپونه ی دشت امیدم،کجایی خواهرم،دلم خیلی بیتابته،بیا
بیا و بهم بگو کی وقت سحر میشه؟
این شب که زندگیمو گرفته کی تموم میشه.کی فردایی دگر میاد.
گلپونه ی دشت امیدم،با نامهربانی ها چه جوری سر کنم؟
گلپونه ها ، بی همزبونی آتشم زد.
آتشم زد...
من نمیخوام تا سحر بخونم،اما چشمام تا صبح داد میزنن افسرده ام،دیوانه ام،آزرده جانم ...
•    من ماندم تنهای تنها،
من ماندم تنها
میان
سیل غم ها