-
فال نیک
جمعه 6 آذرماه سال 1388 15:48
گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟ شیرین من برای غزل شور و حال کو؟ پر میزند دلم به هوای غزل ولی گیرم هوی پر زدنم هست.بال کو؟ گیرم به فال نیک بگیرم بهار را چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟ تقویم چار فصل دلم را ورق زدم آن برگ های سبز سر آغاز سال کو؟ رفتیم و پرسش دل ما بی جواب مند حال سوال و حوصله ی قیل و قال کو؟ امین پور
-
روز های بارانی من
سهشنبه 3 آذرماه سال 1388 12:03
دلتنگم. آنقدر که میتوانم کل دنیا را سیاه پوش کنم. میتوانم چشمان تو را غمناک و نمناک کنم. میتوانم ساحل آرام و آبی دلت را،پر از ابر های سیاه و طوفانی کنم. میتوانم بنشانمت کنج اتاقی پر از بی تابی و در تاریکی مطلق ... رهایت کنم. میتوانم همه را پریشان کنم. آشفته کنم. بسوزانم. خاکستر کنم. من میتوانم تمام دنیا را بارانی کنم....
-
آرزو
پنجشنبه 28 آبانماه سال 1388 02:00
من بودم آنکه تار میتنید. دلم از شوق پریدن میتپید و چشمانم کمکم در زیر پرده سپید خاک میشد. بهار که آمد، پیلهای بودم که پروانه نشد.
-
رویاهات
چهارشنبه 27 آبانماه سال 1388 13:07
تو این مدت خداییتو خیلی خوب به رخم کشیدی. پر از دردم. ... ... ... این بود خداییه تو؟
-
دنیای من
دوشنبه 25 آبانماه سال 1388 17:03
به چه خوش باشم من ، به چه دل بازم من، به زمینی که در آن سبزه نمی روید باز ؟ به زمانی که دگر بار سر ثانیه ماند ؟ یا به اندوه دلم؟ به کدامین رویا؟ چون در این ساعت تنگ ، چون در این برزخ دور ، با دلت راز و سخن ها گفتم خنده ها سر دادم اشک ها را خوردم ، به خیال تو در اینجا حلواست؟ چه چه بلبل مست ، آسمانم زیباست ؟ به خیال تو...
-
جزیره
شنبه 31 مردادماه سال 1388 12:38
درون من جاییست .... .... .... .... .... که تنهایی در آن زندگی میکنم
-
رویای خدا-۱۵
سهشنبه 27 مردادماه سال 1388 19:50
میان این برهوت این منم من مبهوت... چشمام پر از جذر و مده.تنم.نفسم.صدام.لباس های تو چمدونم.کتاب های آواره م.همه بوی غربت گرفته.بوی تنهاییم داره زیاد میشه. خدایا... دلم پر از آهه پناهمی هنوز؟
-
پروا...
سهشنبه 27 مردادماه سال 1388 19:29
خدایا ! ... رها کن این پرنده ی آسمان ندیده را...
-
رویای خدا-۱۴
یکشنبه 11 مردادماه سال 1388 12:33
جای بوسه ت هنوز روی پیشونیمه. خیسیش .نرمیش . عشقش . آخ... گرماش همه ی وجودمو سوزوند .لرزوند . تنم طاقت این گرما رو نداشت.آخه تو این فاصله ها خیلی ضعیف شده . نمیذارم هیچوقت رطوبت نفست از روی صورتم بره. بوی نرگس تازه میدی .غنچه های اول زمستون. زیر نم نم بارون خدایا. تنهام نزار
-
رویای خدا-۱۳
سهشنبه 9 تیرماه سال 1388 11:06
خدای من... مردم همه شکر نعمت های تو را میکنند اما من شکر بودنت ... تو نعمت منی
-
خمیازه ی پرواز
سهشنبه 9 تیرماه سال 1388 10:54
نمیدانم آیا اگر لحظه ای بال خوابیده ی این پرنده به پرواز هم نه، به خمیازه ای باز باشد به هفت آسمان تو یک ذره بر می خورد؟ ق.امین پور
-
سفر
یکشنبه 7 تیرماه سال 1388 11:53
نشسته ام کنار یک غریبه که گه گاه سکوت مرا می جود سفر بخیر ای درختهای آشنا که دور می شوید ای حس غریب که کور میشوی سفر بخیر نشسته ام و فکر می کنم به یک بیابان آه به یک نفس راه ... آه چقدر صندلی خسته است
-
مرداب
یکشنبه 7 تیرماه سال 1388 01:41
دلم انقدر بیتاب دریا گریه کرد که دریا شد . دریای بدون ساحل . بدون موج . دریای بدون آسمون . گوش ماهی . حتی خالی از یه جفت جای پا . دلمو به هوای دریا شدن بردن اما جز مرداب هیچ چیزی نسیبم نشد. شد مردابی که روحشو بخشید تا تنها نمونه ولی مرد. مردابی که به عشق رنگ آبی آسمون اومد ولی نصیبش رنگ خاکستری ابرها شد . شد جای یه...
-
رویای خدا-۱۳
شنبه 6 تیرماه سال 1388 02:05
وقتی فهمیدم که شب آرزو هاست.یه لحظه خیلی خوشحال شدم.تند اومدم خونه.وضو گرفتم.سجادمو پهن کردم .۲ رکعت برات نماز خوندم.نوبت رسید به آرزو هام. فکر... فکر... فکر... ... هیچی؟ یه حلقه اشک نشست تو صورتم و سر به خاک گذاشتم که گولت بزنم و اشکمو نبینی. ندارم خدا.هیچ آرزویی ندارم. من هنوز هم بی آرزو ام. برو به آرزو های دیگران...
-
...
شنبه 6 تیرماه سال 1388 01:51
نامم را نمی خوانی ... نمی خوانی ... نمی خوانی ... نمی خوانی ... وقتی می خوانی که دیگر نیستم
-
رویای خدا-۱۲
شنبه 6 تیرماه سال 1388 01:41
دردی دارم که هیچکسی رو براش گوش نیست. دارم میلرزم.میبینی؟ ناخنم کبود شدن. یه نفس تو این نفس های حراسون که داره سینمو میشکافه آروم میکنه.گرمم میکنه من برای این درد خیلی زودم ... خدا جونم.حال دخترت بده . بیا بوسش کن خوب شه. راضیم به هر چی که تو بهم دادی.
-
نرگس
جمعه 5 تیرماه سال 1388 11:45
جدیدا مرا بوییده ای؟ ...؟ خواهشا ۹ شب بگذاردم بیرون از له شدن لای دفترت بیزارم...
-
رویای خدا-۱۱
جمعه 5 تیرماه سال 1388 11:44
در اینجا که منم چه کسی میداند که بودن همچون زیستن طاقت فرساست آیا در این دنیا کسی هست بفهمد که در این لحظه چه میکشم؟ چه حالی دارم چقدر زنده نبودن خوب است. خوب خوب خوب همه ی دنیا به خواب رفته است. چه شب خوبیست امشب . و من تنها بیدارم نمیدانم چه کاری دارم...
-
خیام نیشابوری
یکشنبه 31 خردادماه سال 1388 11:55
گر می نخوری طعنه مزن مستان را بنیاد مکن تو حیله و دستان را تو غره بدان مشو که می مینخوری صد لقمه خوری که می غلام است آن را
-
رویای خدا-۱۰
شنبه 30 خردادماه سال 1388 11:55
خدایا از خیر اشرف بودن به مخلوقاتت گذشتم. بال هامو بهم برگردون...
-
اشک شمع
پنجشنبه 28 خردادماه سال 1388 12:18
در سرمایی به بزرگی یک زمستان، گرمی خُرد یک شمع دلگرمی ست ...... تا به لبخند خورشید.
-
خدا کند که ببارم
پنجشنبه 28 خردادماه سال 1388 12:06
از بس آسمان دلم ابریست تمام خاطراتم ن م ن ا ک شده
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 22 خردادماه سال 1388 10:03
-
رویای خدا-۹
جمعه 22 خردادماه سال 1388 09:57
• هر وقت چشم باز کردم،چهار تا چوب جلوم بود که یکیشون از بقیه کوتاه تر بود و معلومم نبود که کدومه . و اگرم کوچیکه رو بکشم،اتفاق ها اون روز سهم منه. • خدایا،همیشه من؟؟؟ بعضی وقتا شک میکنم که نکنه همشون کوتاهن؟ • من،اتفاق خوب میخوام • خدایا، اگه من، از تو،اتفاق خوب بخوام، بازم کوچیکه سهم من میشه؟؟
-
مرگ روز
پنجشنبه 21 خردادماه سال 1388 12:02
این روز ها بیداریم تمام خواب است مبادا فرشته ی راه گم کرده ام از خواب های بی نشانم راه باز کند پرواز کند این روز ها نفس هایم تمام ، وسعت پر های اوست پرواز های شبانه ام کار بال های اوست زندگی ام این روز ها خواب پریدن است شوق رسیدن است مبادا دستی پر هایم را بریزد مبادا فرشته ام بگریزد مبادا ...
-
سلام
دوشنبه 18 خردادماه سال 1388 12:54
باز دوباره سلام نه ، نمی گویم تمام معنی خود را به تو و نمی گویم کتاب لحظه هایم معنی تکرار تنهایی ام است و تو چیزی مپرس از اینکه شب هایم چرا اینقدر سرد و تیره است مپرس از انتهای قلبی یخ زده که من هرگز نخواهم گفت در آنجا چه باقی مانده است باز دوباره سلام گرچه در اوج خداحافظی ام باز دوباره سلام
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 18 خردادماه سال 1388 12:52
-
ماه
دوشنبه 18 خردادماه سال 1388 12:46
می رفتم به دنبال ردپایی که جلوتر نشان راهم بود تا آخر باید می رسیدم رد پا ها جدا شدند یکی ، به دور می رفت یکی ، به ماه به دور رفتم کسی نبود به ماه گریختم چه کم شده بود یکی داشت برای زمینی ها تند تند ماه جمع می کرد ...
-
خسته
یکشنبه 17 خردادماه سال 1388 03:23
من دراین کوچه به دنبال پری می گردم که شکسته شده از بال دلم !
-
پونه ها
یکشنبه 17 خردادماه سال 1388 01:50
• آخ،گلپونه ی دشت امیدم،کجایی خواهرم،دلم خیلی بیتابته،بیا بیا و بهم بگو کی وقت سحر میشه؟ این شب که زندگیمو گرفته کی تموم میشه.کی فردایی دگر میاد. گلپونه ی دشت امیدم،با نامهربانی ها چه جوری سر کنم؟ گلپونه ها ، بی همزبونی آتشم زد. آتشم زد... من نمیخوام تا سحر بخونم،اما چشمام تا صبح داد میزنن افسرده ام،دیوانه ام،آزرده...