-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 11 خردادماه سال 1388 12:38
-
گناه
دوشنبه 11 خردادماه سال 1388 12:07
قسم می خورم که اشتباه به باورت کاشته اند که من دوزخم. هنوز دست ها و لب ها و گونه هایم بویِ خوشِ خرد سالگی را خراب نکرده اند جیب های پیراهنم پر از ترانه و تبسم است . هنوز داغِ آن پروانه که پرپر شد به سینه سبز دارم . قسم می خورم آن دو ماهی هفت سین کودکیم را سوگوارم گناهم به گمانم همین هاست . باور نمی کنی ؟ دوزخِ تو...
-
مرد...
یکشنبه 10 خردادماه سال 1388 13:10
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA تا به "کوه شدن" مَرد را چندین کوه باید آب شدن؟
-
...
شنبه 9 خردادماه سال 1388 12:59
-
دانیال
پنجشنبه 7 خردادماه سال 1388 12:13
یه تابلو از تو... یه دشت شقایق،یه رشته کوه محو،آسمونی متوحش با غروبی زرد، یه جاده که تا وسط دشت اومده و قطع شده.وتو... انتهای اون جاده آروم دراز کشیدی.نرم،سفید،با2تا بال بزرگ .چهرت... هر چه کردم نتونستم تصوریرش کنم. توی ذهن قلمم جا نمیشی. با یه حاله ی نور،همینجور محو گذاشتمت . یعنی چهرت چه شکلیه؟ من تا حالا فرشته...
-
هیس...!
سهشنبه 5 خردادماه سال 1388 02:32
یک زیپ دهانم را به یغما برد خدایا نگاهم را به تو سپردم
-
رویای خدا-۸
سهشنبه 5 خردادماه سال 1388 02:29
• کی گفته که غوره ها هم یه روزی حلوا میشن خدا ؟ دلم میخواد برم حلواشو بخورم ببینم طعمش چه جوریه . بپرسم چرا غوره های من حلوا نمیشن.شاید نوع غوره ها باهم فرق داره.آره خدا ؟ • خدایا بس نیست؟ نمیخواد تموم شه؟ مگه نمیبینی من تنهام؟ آخه من با این همه تنهایی چیکار کنم؟ با کی قسمتش کنم ؟ دست کی بسپرم؟ مگه نمیدونی من هیچکس و...
-
هدیه ای با روبان قرمز
سهشنبه 5 خردادماه سال 1388 02:25
www.bahram.info (پری)
-
خاطرات
یکشنبه 3 خردادماه سال 1388 01:34
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA جا مانده است چیزی جایی که هیچ گاه دیگر هیچ چیز جایش را پر نخواهد کرد نه موهای سیاه و نه دندانهای سفید
-
رویای خدا-۷
یکشنبه 3 خردادماه سال 1388 01:27
• از دل برود هر آنکه از دیده برفت... • از دل برود هر آنکه از دیده برفت... • این جمله همیشه غمگینم کرده.همیشه فکرمو به خودش مشغول کرده.نگرانم کرده. که نکنه من هم از دل برم. از وقتی که از دیده ها رفتم،نگرانیم هم بیشتر شده.هر روزی که به امروز نزدیکتر میشدم،ترسم بیشتر میشد. • خدا جونم. خیلی ها از دیده ی من رفتن و من...
-
رویای خدا-۶
چهارشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1388 01:17
این روزها که میگذرد شادم این روز ها که میگذرد شادم که میگذرد این روز ها شادم که میگذرد... این روز ها انقدر دلتنگ میشم که احساس میکنم ازین بیشتر دلتنگی وجود نداره.این دیگه آخرشه.اما دفعه ی بعد،دلتنگ تر از قبل میشم. آخ ،چقدر دلتنگ یه دامنم که سرمو روش بذارم و دس بکشه به موهام.زانو هام دیگه تحمل سنگینی دلمو نداره. کم کم...
-
دنیا
سهشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1388 00:58
آنچنان میروی که گویی هرگز نیامده ای چرا هراسانی؟ بایست گذشته ام جا ماند !
-
ممنوعه
سهشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1388 00:54
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA مرا سیب میدانی سرخ مثل سیب حوا ای آدم من همان ممنوعه ای هستم که سرخی ام خون دل است * * * پاک بمان
-
رویای خدا-۵
پنجشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1388 01:19
کاش میشد آدم چشماشو بذاره روی کاغذ و همه حرفاشو بخونن !! نمیدونم چرا نمیتونم بنویسم ... ... ... کاش میشد آدم چشماشو بذاره روی کاغذ و همه حرفاشو بخونن !!
-
کوچ
پنجشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1388 01:18
حضورت رویاییست که انتهایش آرزوها تعبیر میشوند نازنینم حالا که دیر آمده ای شاهد کوچ رویایم باش و آرزوهایی که تا دور ها خالی مانده...
-
سردرگم
پنجشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1388 01:16
زمان ریزش باران دلم از غربت خورشید میگیرد و روز آفتابی نیز دلم دلتنگ ابری تلخ و باران زاست خدایا من به دنبال چه می گردم؟
-
رویای خدا-۴
یکشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1388 02:32
دلم تنگه خدا. بی مقدمه میگم.سمت هر دری رفتم با حکمتت بستیش.من از رحمت تو نا امید نیستم.اما چشمام داره بی این سیاهی عادت میکنه. .خواهش میکنم.فقط یه در... خدایا ُنیاز به هیچکس ندارم. شکرت امشبم برای تو حرف میزنم. تو مثل ما بنده ها با اون همه بزرگی وقت دلتنگی خودتو بزرگ نمیبینی. دلم تنگه خدا. بی مقدمه میگم.سمت هر دری...
-
اه...
یکشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1388 01:49
پنجره ها سرد عرق کرده اند و دماسنج جیغ میکشد جرز دیوار حذیان میخواند وستون ها لرز دارند ... هوای خانه تبدار است خدایا پاشویه اش با تو...
-
...
جمعه 28 فروردینماه سال 1388 01:24
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA گلدسته ها را بالاتر نبرید ! هرقدر که بالا بروید بار هم دستتان به خدا نمیرسد اما من خدایی را میشناسم که در حیاط خانه مان شاه پسند میرویاند و در مزارع با گندمها و پاییز زرد میشود. من، پیرزنی را میشناسم که گمان میکند خدا در سجاده اش جا میشود. هرقدر که بالا بروید دستتان به...
-
رویای خدا-۳
جمعه 28 فروردینماه سال 1388 00:46
• خدا جونم ! به هابیل من کمک کن ... • مدت هاست که قصه ی هابیل و قابیل و خوندم و بارها برای هابیل گریه کردم و همیشه با خودم گفتم : "کاش قصه ی برادر کشی رو هیچ کس بلد نبود". • میدونی خدا جونم ،برادرکشی زشت ترین رسم تاریخه .آدم ها برادر کشی رو از قابیل یاد گرفتن و هی تکرار کردن و تکرار کردن و تو جلو شونو...
-
...
یکشنبه 23 فروردینماه سال 1388 23:52
عکس های تارت را هم دوست دارم! هاله زیبایی داری !!!
-
رویای خدا-۲
یکشنبه 23 فروردینماه سال 1388 23:49
• سالی که نکوست،از بهارش پیداست ... • خدا جونم،ممنونم که اجابت کردی.یه عالم اسب دیدم.بهشون دست زدم.سبزه گره زدم.نه برای اجابت.برای دل.دل تنگمو وا کردم.تنگیشو به سبزه گره زدمو انداختم تو آب.یه عالم بازی کردم.مامان بابا چشمای نگرانشونو ازم قایم کردن،لذت بردم.ممنونم خدا • از وقتی اومدم،احساس آرامش میکنم. بیتابی زمستونو...
-
احوال
یکشنبه 23 فروردینماه سال 1388 23:47
از کلاغ بام خانه ات سراغم را نگیر برای تکه صابونی سیصد سال دروغ می گوید
-
احوال پرسی
یکشنبه 25 اسفندماه سال 1387 00:29
اینجا همه هر لحظه میپرسند: - « حالت چطور است ؟ » اما کسی یکبار از من نپرسید: ـ « بالت . . . قیصر امین پور
-
بهار
یکشنبه 25 اسفندماه سال 1387 00:19
من بودم آنکه تار میتنید. دلم از شوق پریدن میتپید و چشمانم کمکم در زیر پرده سپید خاک میشد. بهار که آمد، پیلهای بودم که پروانه نشد.
-
پاره های پروانه
جمعه 23 اسفندماه سال 1387 00:47
خستهتر از پروانه سالهاست گٍردِ رؤیاهای سرخ باغچهی خویش پر می زنم وُ هنوز غربت تلخ همیشه را، مزه می کنم من خسته ام و هیچ حاجتی به تأیید هیچ پروانه ای نیست کافی ست دگمهی پیراهنِ پریروزم را باز کنی تا پاره پاره هایِ عریانِ عمرِ هزار پروانه را، به سوگ بنشینی. من خیسِ خستگی ام بیا شانه هایت را بالش خیلِ خستگی هایم کن...
-
۰۰۰
جمعه 23 اسفندماه سال 1387 00:34
درختان زیادی پشت تنومندی احساست ایستاده اند و حسرت می کشند سدهای زیادی هستند که زیر استواری اشکهایت خرد می شوند فکرهای زیادی که خاکستر می شوند و تو هنوز بر طناب نازکی که من بارها از آن سقوط کرده ام بند بازی می کنی سارا امینی
-
رویای خدا-۱
سهشنبه 20 اسفندماه سال 1387 01:34
دلم میخواد،سرمو بزارم رو پاهات،تو دس بکشی به موهام،برات حرف بزنم.ببین خدا جونم،چنتا تار موهام رنگ موهای تو شده.سفید سفید.دس میکشی؟ • قلبم،داره پوسیده میشه . مثل آهنی که مدت ها تو رطوبت میمونه و زنگ میزنه.خدا جونم،چرا رطوبت دورم رو از بین نمیبری؟ من که درخت نیستم که با این رطوبت تازه شم،رشد کنم،بزرگ شم. من آهنم. من...
-
زندگی
سهشنبه 20 اسفندماه سال 1387 01:27
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA اینجا خورشید که می آید صبح می شود به همین سادگی ! آدم ها می آیند و می روند و خورشید که می رود شب می شود همه می میرند انگار!
-
خشک و بی احساس
چهارشنبه 14 اسفندماه سال 1387 15:34
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA بند دلم آنقدر پوسیده است که به هرکه ببندم پاره میشود . . . خدای من این بند را کجا به آب دهم ؟!